#تلنگر_سیاه_پارت_103
بیخیال بیا کمکم کن .ببینم این تلویزیون کار می کنه یا نه ؟!!
به سمت تلویزیون بیست و چهار اینچ مشکی رنگ رفتم
و دستی روی سرش کشیدم .
قدیمی بود ولی به هر حال از هیچی بهتر بود !
بعد از اینکه کمی با تلویزیون ور رفتم رو به دلنواز گفتم :
می تونی اون کنترل رو بیاری؟
و اشاره ایی به کنترل مشکی رنگ کردم .
وقتی تلویزیون رو روشن کردم ، کنترل رو روی سر تلویزیون گذاشتم .
و بعد با دیدن صفحه ی برفکی تلویزیون کوچیک ، خواستم دوباره برش دارم که با جای خالیش مواجه شدم .
با کلافکی به سمت دلنواز برگشتم و گفتم :
تو کنترل رو برداشتی ؟
بی توجه به چهره اش وقتی کنترل رو تو دستش دیدم ، بهش نزدیک شدم .
خواستم کنترل رو از دستش بگیرم که دستم رو محکم گرفت .
این کار از دلنواز مذهبی بعید بود نه ؟
داهی .
با تعجب به دست خودم که تو دست دلنواز محاصره شده بود نگاه کردم .
باورم نمی شد انقدر زود تغییر رویه بده .
یعنی اصلا باور کردنی نبود!
اخمی کردم و با صدایی که خشن تر از همیشه شده بود رو بهش گفتم :
دلنواز با زبون خوش کنترل رو بده و خودت هم برو تو اتاق پیش بچه ها .
romangram.com | @romangram_com