#سورنا_پارت_95
رهام:خب سر چی بحثه؟؟؟
حسام:سری بتول خانوم زنم .مگه ندیدی تو اتاق چقد باش رخصیدم؟؟؟
رهام:اها
سورنا از فوضوضلی در حال ترکیدن بود حسام زد پشت گردنش وگفت:
-بــِرادر بت فوضولی نیمیاد .راستش پشتیت زنم شده بود
سورنا اخم غلیظی حکرد وگفت:
-فقط کنجکاو بودم همین
حسام قش خنده ایی زد وگفت:
-بوگو جون دوتایی خخخخخخخخخ
ودستش رو ترق ترق رو میز میکوبید از طرفی هم پاهاش رو چه باحال میخندید .من ورهام هم از خنده قرمز شده بودیم .
سورنا اخم مصلحتی کرد وگفت:
-مرض چرا میخندی؟؟؟
-جون دوتای قیافت خیلی باحال شدس .
-مگه چجور شده؟؟؟
-جونی حسام کتابی حرف زدند تو حلقم ای خاک تو اون سرت وباز قش خنده زد .
سورنا جدی نشست وگفت:
-بسه حسام
حسام ول کن نبود .
-سورنای میدونی عین چی چی شُدِی؟؟؟
-چی؟؟؟
-عین سنگ پا ننجونم خخخخخخخخخخخخ سفت وآکله .
بالاخره سورنا لباش به خنده باز شد از بس اخم کرده بود وخنده مصلحتی صورتش خشن بود چقدر لبخند بهش میومد .
-درد بگیری حسام .
حسام:برو تو حموم سنگ پا خخخخخخخخخ
وباز کارش رو تکرار کرد ودست وپاش رو به زمین وزمان میکوبید .
رهام:میدونی حسام لبات مثلی چیه؟؟؟
-چی؟؟؟بوگو جون دوتایی بوگو تا جووووابدا بدم تو اسینم برات هَشتم .
-مثل پاستیل از بس میخندی کش کشی شده خخخخخخ
romangram.com | @romangram_com