#سورنا_پارت_66


-خفه شو .خفه شو تویه حیونی ..

-اخی نازی .من نا مامیتم نه داییتم ناز کشت نیستم .یک ماه دیگه به هر حال میمیری درس خوندن هم واسه بی لیاقتی مثل تو فایده نداره .

-اشغــــــــــــــــال دستش رو باز کردم واون از ناخن هاش اسفتاده کرد وخطی روی بازوم وصورتم انداخت .

محکم یکی زد م توی گوشش که پرت شد روی ت-خ-ت وبعد رفتم از اتاق بیرون .سریع رفتم سمت اشپزخونه جعبه کمک های اولیه رو روی میز گذاشتم کمی از گاز استریل ها رو وباند اماده گذاشتم وچسب کاغذی

رفتم سمت سرویس بهداشتی پایین نگاهی توی اینه کردم از زیر گوشم تا گردنم خراش انداخته بود گاز استریل رو الکلی کردم واروم گذاشتم روش بعد از کمی سوزش بالاخره خوب شد ولی بازوم خیلی عمیق بود این چه نوع درنده اییه دیگه؟؟؟

داغون کرده بدنم رو دوتا خط کنار هم دیگه انداخته بود وخ-و-ن زیادی میومد اون هم گاز استریل گذاشتم کمی چسب کاغذی رو باز کردم وبه گاز استریل دور بازوم زدم خراشش واسه این خیلی جدیه که تاپ اسپرتم رو پوشیده بودم .

رفتم بیرون وبه ساعت بزرگی که کنار میز بود نگاه کردم ساعت 7 شبه زنگ در زده شد فکر کنم از رستورانه

باید خدمتکار بگیرم .

رفتم وغذا رو تحویل گرفتم وگذاشتم داخل سلاردن .5 نوع غذا ودسر وانواع تنقلات رو سفارش داده بودم .

هیچ وقت عادت نداشتم جلو مهمونم 4 نوع کمتر غذا بگذارم دفعات قبل هم یا خودم اشپزی میکردم یا اینکه خدمتکار پاره وقت میگرفتم .رفتم بالا ولباس هام رو با گرمکن سفید وتیشرت مشکی وشلوار مشکی عوض کردم وعطر دانهیلم رو زدم

عالیه ته ریشم رو هم گذاشتم باشه عینک طبیم رو هم که فرم بزرگی داشت وبهم میومد رو زدم به قول امروزی ها کلاس داره ومد شده .زیاد از عینک استفاده نمیکنم درجه چشمم 25 % نزدیک بینه رفتم بیرون ولم دادم روی کاناپه ساعت 7:45 بود الان هاست که مهمونهام بیان پس چرا این دختره نیومد؟؟؟

اگه امشب پارو دمم بذاره خ-و-نش رو میریزم

خیلی امروز عصبیم کرده ..

---------

ایسان:

وقتی رفت کمی رفتم توی فکر نباید اینجور بهش حمله میکردم خیلی خ-و-ن ازش رفت پووووفففففففف بیخیال ایسان مرتیکه اشغال رو بد رفتاری میکنه باز هم میگی چرا بهش حمله کردم؟؟؟تو باید خ-و-نش رو بریزی اون یک کثافت به تمام معناس ازش متنفرم حالا چیکار کنم؟؟؟

زد صورتم رو داغون کرد نکبت .

رفتم سر اینه

همه چی واسم خریده از خاله زینب امروز شنیدم که به سورنا میگفت دیروز همراه هما رفتیم وتمام وسایلش رو چیدیم .

نگاهی به کرم ها کردم وکرم گریم رو به گوشه صورتم زدم خوبه یکم ابرو هامو تمیز کردم حالا عالی شد ارایش مختصری کردم ورژ لب البالویی کمرنگ زدم .عالی شد اخیش همیشه ارمین بهم میگفت توی خونه فقط واسه من ارایش کن بیخیال شونه ایی انداختم بالا چقدر خوشگل شدم ها .موهامو بالای سرم بستم حالت دار بود وبلند اخیش خوبه رفتم سراغ کمد ونگاه به لباس ها کردم همه جور لباسی بود میتونم قسم بخورم صد دست بیشتر بود کی وقت کرده اینهمه لباس بخره؟؟؟نگاهشون کردم این انتر ادم نیست

ازنگاه های بدش هم خوشم نمیاد یک سویشتر بافت بلند که تا زیر "ب"بود وگشاد بود رو انتخاب کردم هوا کمی سرد بود

زیرش هم تاپ یقه سه سانتی سبز رنگ به رنگ سویشرت پوشیدم اهان عالیه از بین شلوار ها هم یک شلوار جین ابی تیره که پاچه هاش ده سانت بالاتر بود ودم پاکتی رو پوشیدم اتل رو هم نبستم بیخیال خوب میشم ..ساعت رو نگاه کردم خب عطر چی داره؟؟؟اسمش رو که نمیدونم ولی یکی از عطر ها بوی خیلی خوبی داشت زدم خب ساعت 7:50 دقیقه است در رو باز کردم ورفتم پایین اروم از پله ها اومدم پایین وسعی کردم اصلا محلش ندم .نگاهم رو روی سرامیک ها دوختم حس کردم ایستاد وداره نگاه میکنه حالا به سمتم قدم برداشت اوففف چه کاری کردم امشب به خودم رسیدم نمیدونستم این بختک هرکاری دلش بخواد میتونه بکنه خدایا من رو ببخش توی دلم به خودم کلی فوحش دادم ولی نمیشه کاری کرد .

جلوم ایستاد وگفت:

-خوبه .اورین اورین

ویکدفعه کمر باریکم رو توی دستای پهنش گرفت .

-نگاه کن چشماتم ببینم دیگه .

دستش رو زیر چونه ام گذاشت سرش رو اورد پایین یکدفعه تغییر رنگ داد وبا خشم داد زد:


romangram.com | @romangram_com