#شروع_از_پایان_پارت_96
که عکس العمل سریع بهزاد و در پی داشت :
_ سیاوش دیگه کیه؟
سریع جواب دادم :
_ سیاوش قمیشی........
یه پوزخند زد و گفت :
_ نترس........من دیگه واقعا کاری بهت ندارم طبق خواسته ی خودت ........ولی جدا سیاوش کیه؟ دوستش داشتی؟
_ آره.........هنوزم دوستش دارم.......یعنی صداشو........قمیشی........
با پوزخند عصبی دیگه ای جوابمو داد و سریع اتاق و ترک کرد. یه دفعه با انفجار خنده ی مریم از جا پریدم ،
_ کیانا تو مطمئنی تو راه که می اومدیم سرت به جایی نخورد؟.........
وقتی از اتاق بیرون اومدیم جین و آرش دست همدیگه رو گرفته بودن و توی سالن قدم میزدن، از قیافه ی آرش اینطور به نظر میرسید که از جین خوشش اومده، هر چند چیز غیر ممکنی به نظر میومد چون اونا زبون همدیگه رو بلد نبودن،جین از اینکه تو این مدت که تو اتاق بودیم با آرش بوده اظهار خوشحالی کرد و ازمون خواست برای شام به آپارتمانش بریم تا بیشتر با هم آشنا بشیم و ما هم دعوتش و پذیرفتیم . از بیمارستان که خارج شدیم با اصرار مریم رفتیم تا برای مهمونی شام اونشب لباس جدید تهیه کنیم ، وقتی که تصمیم گرفتیم به خونه برگردیم هوا تقریبا تاریک شده بود، موقع عبور از کنار آپارتمان بهزاد صدای برنارد از لای در نیمه باز آپارتمان به گوش میرسید و توجه مو به خودش جلب کرد ، با اشاره ی دست از مریم خواستم حرف نزنه تا بفهمم دارن درباره ی چی حرف میزنن ، صدای برنارد و شنیدم که میگفت :
_ قطع شدن تلفن ها رو باید یه هشدار ببینیم که ممکنه هر لحظه برق هم قطع بشه ، و اگه برق قطع بشه نیک هم نمیتونه زنده بمونه ، چون همین الانش هم با کمک دستگاهها زنده ست.........
romangram.com | @romangram_com