#شب_سراب_پارت_129
چه كار كرده شب ها مي رفت سراغ كوكب
مادر مي گويد اگر تمام سقف خانه بر سرم خراب مي شد اگر دنيا زير و رو مي شد اگر زير آوار مي ماندم اينقدر برايم دردناك نبود
وا چه حرف ها حالا ديگر براي ما رنگ در مي آوري
رنگ نيست خانم چه رنگي ننگ است
چه بگويم به اين دختر چه بگويم اينها توي خانه شان گويا از اين چيز ها ديده اند كه همچو فكرهائي مي كنند پدر گنده اش رفته بغل خواهر اكبيري آن مردكه تارزن خوابيده آن بالا بالا ها آن شاه خاك بر سر زن سيرش نكرده چسبيده به .... الله اكبر اين ها هم ديده اند ياد گرفته اند فكر مي كنند به اين راحتي دختر باكره دم بخت يك مرد را به بستر خودش راه مي دهد آن مريم شيميراني وقتي گول خورد خودش را كشت دختر يك پيرمرد دهقان بود غيرت داشت حيا و آبرو داشت اگر از اين تخم و تركه شازده ها بود اين دوله ها سلطنه ها ممالك ها حتما يك كارش مي كردند كه صدايش درنيايد تازگي مد شده وقتي گندي بالا مي آورند جانه دانشان را مي بندند مي زوند خارج نيست و نابودش مي كنند دست و دهانشان را پاك مي كنند بر مي گردند انگار نه انگار
نه جانم خيال كرده اي نه دحيم اين كاره است نه كوكب
خودم ديدم خانم من كه بچه نيستم شب تا صبح بيدار بودم
خوب اگر راست مي گوئي مي خواستي بروي يقه اش را بگيري و از بغل او بكشي بيرون چرا نرفتي ميخواستي بروي آبروي هر دو را بريزي
مي ترسيدم پدر كوكب هم بيايد و خون بپا شود
پس مي داند كه هم طبقه هاي ما وقتي دخترشان همچو غلطي بكند خون به پا مي كنند سرش را گوش تا گوش كنار باغچه مي برند و ننگ را با خون مي شويند اما پدرهاي بي غيرت با پول همه چيز را روبراه مي كنند
نه جانم مي ترسي مجبور شوي او را عقد كند
عقدش كند اين آشغال را مگر من مرده باشم كه او را عقد كند
مادر مادري كه يكروز به من گفت پسر مرده يا زنده من ترا نمي بخشد اگر فكر خيانت به زنت به مغزت خطور كند روي لج و لجبازي ببين چه گفت حق داشت اين بهتان هاي محبوبه آدم را ديوانه مي كند كله آدم سوت مي كشد همه چيز را فراموش مي كند فراموش مي كند كه آدم است
چرا نبايد عقدش كند چرا ناراحت مي شوي مگر او ناراحت شد كه تو آمدي نامزدش را از چنگش در آوردي مگر تو رحيم را قر نزدي
من قر نزدم خودش او را نمي خواست حالا كه از من سير شده دنبال قر و اطوار اين زنيكه افتاده
مادر با خنده مي گويد چطور قر و اطوار براي تو خوب بود براي كوكب بد است خب همه چيز خوب را مي خواهند پسرم خوشگل است خوش برو رو است زن ها و دختر ها ولش نمي كنند تقصير او چيست چه طور براي تو خوب بود براي كوكب اخ است هر كس پول ندارد دل هم ندارد
محبوبه عصباني مي شود گويا انتظار اين متلك ها را نداشته از جا بلند مي شود مثل شير غران در اتاق بالا و پائين مي رفته و مي غريده تا من باشم براي شما درد دل نكنم من همين امروز تكليفم را با رحيم روشن مي كنم
رقتي وارد دالان شدم صداي بگو مگوي اينها را شنيدم ولي در راه برگشت تصميم گرفته بودم هيچ كلمه اي از محبوبه بخاطر حركات سرد و متكبرانه اش نكنم چه فايده دارد آهن سود كوبيدن است اين ها از همين قماش اند كل عالم را پائين تر از خودشان مي دانند من را كه خودش به دنبالم آمده عاشقم شده سرم پايين به كار خودم بود هوايي كرده گرفتار كرده بسكه تو سري خوردم خوار و خفيف شده ام چه برسد به فك و فاميل من خدا را شكر كه بي كس و كارم هر روز مهمان ندارن مسافر نمياد برو بيا ندارم والا روزگارمان سياه بود وارد كه شدم رو به مادر كردم و گفتم
رفتند حالا خيالت راحت شد
چرا خيال من راحت بشود خيال خانمت راحت تر شد بيا ببين از صبح تا به حال چه قشقرقي راه انداخته
يعني چه باز ما بدهكار شديم اين زن نفس همه ما را بريده گفتم
غلط مي كند ، پله ها را دو تا يكي طي كردم و بالا آمدم در اتاق را با شدت باز كردم و روبرويش ايستادم آخر بگو ببينم حرف حساب تو چيست
راستي راستي نمي داني چيست خجالت نمي كشي
چه كار كرده ام كه خجالت بكشم آدم كشته ام
خيال كردي من اخمق هستم يفهميدم شب ها به سراغ آن زن مي رفتي
الله اكبر اين ديگه چه بهتاني است مي زند حق با اوستاست زنها از خيالي قهرشان و صلحشان آخه چه جوري ممكن است من همچو كاري بكنم آن دختر چي مگر شهر هرت است مگر الكي است دختري كه آورده برود عروس شود به اين آساني؟ عجب گيري افتادم اين تخم سوء ظن توي مغزش كاشته شده حالا من قسم هم بخورم كه اشتباه مي كند همچو چيزي نيست باور همواهد كرد بيشتر مرا عصباني خواهد كرد چه بكنم ؟ بي اختيار گفتم
خوب رفتم كه رفتم خوب كردم كه رفتم حالا چه مي گوئي
با چشمان از حدقه بيرون آمده فرياد زد
رفتي كه رفتي حيا نمي كني زنت را گذاشته اي رفته اي پهلوي اين زنكه بي همه چيز تازه گردن كلفتي هم مي كني زن بي حيا يك كلمه نگفت برو گمشو
romangram.com | @romangram_com