#سنگ_قلب_مغرور_پارت_26

فکر نمیکنین سطح آزمونتون بیشتر از سطح نرمال باشه؟ طراحی همچین چیزی 12 ساعت وقت نیاز داره؟ببخشید اما فکر میکنم شما نیازی به معمار ندارید .البته بهتون نمیخوره بخواین اینقدر مفتضحانه کسی رو از سرتون باز کنین.. بهتون میاد رک تز این حرفا باشید.....

در تمام این مدت اصلا به من نگاه نمیکرد و نگاهش رو به استاد محتشم بود و این منو عصبانی تر میکرد و دست آخر هم نتونستم طاقت بیارم و گفتم:

ـ و یه چیز دیگه ادب ایجاب میکنه در حین گوش دادن به حرفهای طرف مقابلتون بهش توجه کنین و نگاهش کنین. چون درغیر اینصورت مکنه طرز فکر دیگران نسبت بهتون عوض شه و شخصیت اجتماعیتون زیر سوال بره.

با این حرفم سرشو به طرفم گرفت و چند ثانیه به چشمام زل زد.با این کارش رسما خفه شدم .حتی نفسم هم بریده شد. اخمش کمی غلیظتر شده یود اما صورتش حالت خاصی رو نشون نمیداد.

دست آخر یه پوزخند مسخره بهم زد و بلند شد و رو به استاد گفت:

ـ خوب استاد.! فکر کنم قبلا هم گفته بودم از آدمهای سست ، ترسو و بی اراده متنفرم و این افراد در گروه من جایی ندارن. اگرچه این آزمون سطحش از معمولی کمی بالاتر بود اما میتونست جرات و جسارت و همینطور لیاقت یک معمار رو نشون بده که خوشبختانه به جای اینکه 12ساعت منتظر بمونم در عرض چند دقیقه همه ی چیزهایی رو که مد نظرم بود عایدم شد.

میخواستم سرمو به دیوار بکوبم.

یعنی با این حرفش شدم یه بی ارداه ترسو ی بی لیاقت که نفس کشیدنش هم زیادیه.

سرمو آوردم بالا تا خواستم دهم باز کنم که استاد محتشم پیش دستی کرد و گفت:

ـ بله فرداد. میشناسمت .اما آزمونی که درنظر گرفتی قبول کن سخته و این از اونچه که خانوم عظیمی انتظار داشت فراتر هستش.

لیاقت و اراده ی خانوم عظیمی در طرحهاش به نمایش گذاشته شده و نیاز به اثبات دوباره نیست. اما میخوام این فرصتو بهش بدی تا دوباره بهت اثبات شه.

من که دهنم از تعجب باز مونده بود. خواستم چیزی بگم که استاد سریع رو به من نگاهی کرد و ادامه داد:

ـ دخترم شاید این آزمون از اون چیزی که نصورش رو میکردی فراتره. اما مطمئنم که از پسش برمیای. فقط کافیه تمام انرژی و فکرتو روش متمرکز کنی. این آزمون برات تجربه ی خوبی میشه.


romangram.com | @romangram_com