#سنگ_قلب_مغرور_پارت_114

وقتی گفت اونقدر شناخنمت که از روی هوس این پیشنهادو ندادی تمام وجودم گرم شد خوشحال شدم شاید به این خاطر که پست و عوضی در نظرش نیومدم..

خوب منو توی این مدت کم شناخته بود...

همه ی این حس ها تا زمانی باها همراه بود که گفت............ نـــــــــه...

وقتی که گفت پولتو نمی خوام دوباره شدم همون حسان قدیمی... سرد و مغرور...

و البته انتقام جو....

دوباره حرف و شعار شنیده بودم... از حرفی که زده بود شونه خالی کرد..

به نفس نفس افتاده بود..

اشکاش مثل مروارید های درخشان مدام میریخت انگار تمومی نداشتن..

فقط نگاهم می کردو من هم...

هیچ کلمه ای نداشتم که به زبون بیارم...

اون زن بود... اون از جنس زن 14 سال پیش بود...پ

س دیگه حرفی نمی مونه...

رفت و در و پشت سرش بست...


romangram.com | @romangram_com