#سفر_به_دیار_عشق_پارت_104
همینجور که حرف میزنه به سمت مبل رو به روییم میره و روش میشینه... شاید بتونم در برابر تمسخرای دیگران بی تفاوت باشم اما از اونجایی که سروش و خونوادم هنوز برام عزیزن... وقتی به وسیله ی اونا به تمسخر گرفته میشم حال بدی بهم دست میده...
سروش: قبلنا مودب تر بودی یه سلامی میکردی
زیر لبی سلامی زمزمه میکنمو نگامو ازش میگیرم
سروش با نیشخند میگه: خیلی دوست داشتی نامزدم رو ببینی که این همه راه اومدی... امروز مدام به عشق جدید من خیره شده بودی
با خونسردی سرمو به سمتش برمیگردمو میگم: خوشبخت بشین خیلی بهم میاین
نیشخند از لباش پخش میشه و با اخم میگه: به دعای خیر جنابعالی احتیاجی نداریم مطمئن باش خوشبخت میشیم
یعنی هنوز میخواد به رفتاراش ادامه بده؟
-امیدوارم
صدای آلاگل رو میشنوم
آلاگل: سروش... عزیزم کجایی؟
سروش: بیا اینجا گلم
بعد با پوزخند ادامه میده گفتم به خورده کنار یه دوست قدیمی بشینم
romangram.com | @romangram_com