#رویای_واریا_پارت_93
-بله
پییر باتأکید روی کلمه پسرش دوباره تکرار کرد :گفتم و پسرش .
-من کاملا ًشنیدم چه می گویی .
-خوب حالا نوبت توست که توضیح بدهی .تو با یان بلیک ول در لیون چه می کنی ؟
-عجب توت که از همه چیز سر در اوردی چطور این یکی را نفهمیدی ؟
-اوه من با زحمت زیاد همه چیز را کشف کردم .این رو می دونم که اقای یان بلیک ول گاهی به فرانسه سفر می کنند .این رو هم کشف کردم که دوشیزه میلفیلد یک هفته می شود که سرکار نرفتند .در واقع همه فکر می کنند که او از اداره اخراج شده ولی هنوز واقعیت موضوع برای کسی مشخص نیست .
-چه کسی اینهارا به تو گفته ؟
-معلومه چه کسی در بین همکارانت یک دختر نسبتا ً زیبا به نام سارا .حتی ادرس تو را او به من داد .(معلوم نیست این پییر چه عشوه ای ریخته که این دختره اینجوری پته دوستش رو ریخته رو اب )واریا دیگر گیج و مات شده بود .
او گفت :هیچ نمی فهمم تو چطوری ترتیب همه این کارها را دادی ؟
romangram.com | @romangram_com