#رخ_دیوانه_پارت_96
من حرفات اصلا نشنیدم گوشی از گوشم دور کرده بودم
انگار اتیشش زده باشن
من دارم باها حرف میزنم ان وقت تو...
منم جوش اوردم مهرزاد مثل بچه ادم بزن اروم حرف بزن
انگار فهمید زیاد روی کرده
گفت ریحان چرا تنهایی رفتی سفر دختر توی شهرقریب
مهزاد من قریب نیستم شهر عشقم وسکوت... اولین بار و شاید اخرین بار میگم عشق
ریحان جان خواهری فدات بشم
صداش بغض داره
جانم داداش
همین حالا برو اصفهان سپردم برات بلیط بگیرن برو فرودگاه
داداش یادت رفت من دیگه وضعیت قبل ندارم
romangram.com | @romangram_com