رمان رخ دیوانه

#رخ_دیوانه_پارت_145

فیلم تمام میشه خدایا شکرت

نگاهی به کیای توی فکر میکنم صداش میزنم کیا اهای کیا

هان چی ریحان چرا تو گوشم داد میزنی

چون صدات زدم جواب نمیدادی

من باید برم میتونی تا یک مسیری برسونیم

اره حتما پاشو اماده شو

بقیه روز خیلی ساده پیش رفت الان اواسط مهر من دانشجو دانشگاه ازاد یکی از شهر های اطراف اصفهانم همه چیز خوب پیش میره امروز میخوام برای اولین بار برم سر کلاس

توی راه یکی از اهنگ های یک ادم بی معرفت پخش میکنم

یک مهر تولدش بود

من برعکس این دو سال بهش تبریک نگفتم البته بعد اون رفتار زننده که داشت حق داشتم تبریک نگم

که حتی حاضر نشد توی یک پروژه برای ایدش کمکم کنه

کنار ساحل قدم میزنم من تنها یه هدفون تو گوشم صدایه موجه دریا

چند سال گذشته از رفاقتی که عشقمون بودو حالا میگم دست از سرم بردار

romangram.com | @romangram_com