رمان رخ دیوانه

#رخ_دیوانه_پارت_122


اروم شقایق بغل میکنم چطوری مامان کوچولو دلم برات تنگ شده بود حرف شقایق شرمندم میکنه اره دیدم چقدر حالم پرسیدی

شقایق خانم تو که میدونی شرایط من

هنوزم کسرا فراموش نکردی ریحان

بهش میگم بذار با شوهرت سلام احوال پرسی کنم بعد در موردش حرف میزنیم

و به سمت کیا برمیگردم بهش پدر شدن میاد خیلی هم میاد

خدا شکر یادم بود دست کش های بهارم دستم کنم که اگر خواستم دست بدم مشکل نباشه با کیا دست میدم

چطوری کیا بابا شدن بهت میاد

خوبم ریحان تو خوبی ؟تو که حال ما نمیپرسی گفتم ماحالت بپرسیم؟

میدونم کیا خوب میدونم

بریم فکر کنم خوب نباش شقایق روی پاهاش بایسته حق باتو خواهر کوچیک بریم

و من فکر میکنم از کی خواهر شدم برای کیا اما خوب این که به چشم خواهر نگاهم کن بهتر از این که به چشم یک دوست نگاهم کنه به نظر خودم خوب نیست

تا میتونستیم برای بچه کیا و شقایق خرید کردیم


romangram.com | @romangram_com