#ریما_پارت_29
اشکان با فریاد گفت:چـــــــی؟مگه داشتی چیکار میکردی؟چرا پا رو دم این گذاشتی؟دیوونه شدی؟
بلند شدم و سریع جلوی دهنش رو گرفتم و نشوندمش رو مبل.
رایان:هیـــــــس!ببین میتونی ریما رو عصبانی کنی!چته تو؟من با اون کار نداشتم،اون یهو تموم برنامه هامو بهم ریخت!اصلا اون کیه؟
اشکان عصبی یه دستی به پیشونیش کشید و گفت: دِ نمیدونی!نمیدونی دیگه!اصلا میدونی اینی که باهاش دراُفتادی کیه؟
بیخیال گفتم:نه!ازت خواستم بیای تا همینو واسم توضیح بدی دیگه!
اشکان:این هکر،هکریه که تا حالا نه تو ایران نه هیچ کجای این کره ی خاکی کسی نتونسته رو دستش بلند شه!فقط کافیه بخواد یه نفرو اذیت کنه!طرف باید بره واسه خودش قبر بخره و فاتحه ی تموم داشته هاش رو هم بخونه! میدونی امروز خیلی راحت میتونست از سیستم تو سیستم کل و سیستم امنیتی و بقیه سیستم ها رو به راحتی نابود کنه؟وای خدایا!تو چیکار کردی؟
جدا از چیزایی که اشکان گفت ترسیدم!اگه بلایی سر سیستم امنیتی اینجا میومد ریما منو زنده زنده چال میکرد!
اشکان:حالا چه غلطی کردی که هکت کرد؟
رایان:هیچی بخدا!فقط داشتم ترتیب سیستم امنیتی سازمان اطلاعات...
اشکان بهم فرصت ادامه نداد!
محکم زد پس گردنم و با حرص گفت:خـــاک تو سرت کنم!بدبخت هکر پشتیبان سازمان اطلاعات همین جوونوره!اونوقت تو میگی من کاری به کارش نداشتم؟ داشتی سیستمی رو که اون پشتیبانی و تغذیه میکرد رو هک میکردی انتظارم داشتی بشینه بر و بر نگات کنه؟الحق که احمقی!
اخمام رفت تو هم!دیگه داشت زیاده روی میکرد!ریما حق داشت سر کار هیولا میشد!
عصبی گفتم:بس کن دیگه!اون فقط تهدید کرد.منم دیگه سمت اون سازمان نمیرم پس دیگه چیزایی رو که نمیدونم تو سرم نزن!
اشکان که دید اوضاع خرابه خودشو جمع و جور کرد.
زیر لب گفت:بعضی اوقات یادم میره که دست پرورده ی همون ریمایی!
عاشق این ابهت ریمام!وقتی کسی رو چپ نگا کنه طرف مرگو به چشمش میبینه!
romangram.com | @romangram_com