#پسرای_بازیگوش_پارت_104
_چی شده داوود؟
_نمیدونوم کی تو این مستراس !
_بیخیال داداش
_چیچیو بیخیال ،باس بفهمم چه غلطی میکنه.
همزمان مشتی به در آلمینیومی زد ،که جای مشتش موند.
دستی به صورتم کشیدم ،اگه از این مشتا تو صورت من بزنه فاتحم خوندست...
اشهدمو خوندمو خواستم بلندشم برم بیرون.
مرگ یه بار شیونم یه بار ،باو من مردم افت داره مثل زنا بترسم!
داشتم باخودم حرف میزدم که
یه صدای نازک زنونه نظرمو جلب کرد
_واااه آقا این چه کاریه ،بیت الماله ها
_شرمنده ابجی اما اینجا مال مرداست !
_میدونم ،مال خانوما زده بالا میشه برید بیرون ،آخه خواهرم خجالتیه.
_البت ،بچها برید بیرون خانوما راحت باشن.
بعد از این که باکلی سرو صدا بیرون رفتن
صدای رضا رو شنیدم که میگفت:
_بیابیرون امنه.
درو باز کردم،از چیزی که میدیدم فکم چسبیده بود رو زمین
رضا مانتوی پانچ زررررد پوشیده بودو روسری گلبه ای محجبه ای سرش کره بود،امیر علیو نگوووو،چادر سرش کرده بود،فقط نوک بینیش پیدا بود .
romangram.com | @romangram_com