#پسران_مغرور_دختران_شیطون_پارت_93


صداى دست و سوت و جيغ همه ى آدماى اطرافمون بلند شد

عاقد _ مباركتون باشه ، بسلامتى انشالا

و روشو كرد به طرف مهديس ...

***

" مهديس "

وقتى عاقد عقد ترانه و آرتانو خوند ، استرس بدى به جونم افتاد چون ميدونستم بعدش نوبت منه

وايى خداجون

عاقد رو به من گفت :

عاقد _ خانوم مهديس سعيدى آيا به بنده اجازه ميدهيد شمارو به عقد آقاى سپهر آريانژاد در بياورم ؟

زودى بهش نگاه كردم كه حرف بى ربط نزنه

كه در اوج ناباورى

سپهر _ عروس رفته تخم كفتر بياره تا زبون منو كه از ترس بند امده بازكنه ..

صداى خنده ى همه ى افراد تو اتاق بلند شد و گوشمو كر كرد

بى بى از خنده سرخ شده بود ...

سپهر ميخنديد

romangram.com | @romangram_com