#پسران_مغرور_دختران_شیطون_پارت_104
پسرجوان _ من پيكم براتون يه بسته اوردم
_ بسته ، از طرف كى ؟
پسرجوان _ نميدونم خانوم ، بى زحمت بيايد دم در تحويل بگيريد ..
باشه الآن ميام ..
چقدر صداى يارو واسه ام آشنابود ، بيخيال ، سريع شالمو سرم كردمو از خونه زدم بيرون ...
سريع حياط رو رد كردم و به طرف در رفتم و با كمى مكث درخونه رو باز كردم كه با چيز عجيبى روبه رو شدم...
هومن
اين اينجا چيكار داشت !
با ديدن چهره ى هومن ناخواسته ترس بدى به جونم افتاد ...
هومن _ بايد باهات حرف بزنم صحرا
_ من هيچ حرفى باتو ندارم
سعى كردم در خونه رو ببيندم اما هومن مانع شد
هومن _ خواهش مى كنم فقط چند دقيقه
سپس با عصبانيت اضافه كرد
_ اگه نيايى بيرون انقدر داد ميزنم تا آبروتو ببرم ...
romangram.com | @romangram_com