#پرواز_را_به_خاطر_بسپار_پارت_95
- دخترم واسه امشب بسه دیگه. درو ببند و زود بیا تو. برو بخواب تا فردا صبح خواب نمونی. یه شب دیگه واست میخونم.
- شما همش میگید یه شب دیگه واست میخونم ولی هیچوقت به قولتون عمل نمیکنید. خیلی وقت بود که واسم نخوندید. باهات قهرم. دیگه دوستت ندارم.
و بعد صدای کوبیده شدن در خونه و صدای داد مریم:
- آیلین خیلی بی ادب شدی. فرشته ها دیگه دوستت ندارن!
چند روز میشد که از شهرستان اومده بودم ولی آیلین و مریمو ندیدم تا تبریک عید بگم.
دوست داشتم خاطره اونشب رستوران دوباره تکرار بشه.
به دنبال بهونه ای بودم که یک بار دیگه اونها رو دعوت کنم.
یکهفته بعد از اونشبی که صدای رویایی مریمو شنیدم، به دلیل خراب شدن دوربین حین فیلمبرداری٬ کارساخت فیلم تعطیل شد و من زودتر از معمول به خونه برگشتم
در آسانسور رو که باز کردم٬ آیلینو دیدم که یک تاپ نارنجی گلدار با دامن کوتاه همرنگ اون به تنش بود.
کفشهای تابستونی بندی و جلو بازکه لاکهای قرمزناخونهاشو نشون میداد به پا داشت و در حال لی لی کردن در راهرو بود. هرچند ثانیه هم دستشو بالا می آورد و موهاشو از جلوی صورتش کنار میزد و با یک عشوه نازی موهاشو به پشت سرش هل میداد.
سرشو بلند کرد. دسته های موهاش به دلیل فرها به زیبایی لا به لای هم پیچیده بودن.
- سلام آقای شاهکار
- سلام عزیزم. خوبی؟
romangram.com | @romangram_com