#پرواز_را_به_خاطر_بسپار_پارت_120


بوهای مشکوکی به مشامم میرسید.

در دلم گفتم:

-یعنی مریم از دست من فرار کرده؟

خسته و کوفته به آپارتمانم برگشتم

نسا خانم کاراشو کرده بود.

دوست داشتم فکر کنم به مسافرت رفتن و تا چند روز دیگر برمیگردن.

باز یک فکر جدید دیگه ای تو سرم سبز شد.

به محض وارد شدن به آپارتمان به سمت تلفن رفتم و به 118 زنگ زدم و شماره ی بیمارستانی که مریم در اون کار میکرد گرفتم...

با دستهایی لرزون، آخرین تیرمو هم شلیک کردم.

طبق معمول جون آدمو بالا می آوردن تا جواب میدادن.

بعد از چند تا بوق تلفن به منشی وصل شد.

- شما با بیمارستان... تماس گرفته اید.

برای وصل به مدیریت عدد٬1 بخش جراحی عدد 2٬ بخش داخلی عدد ٬3 در غیر اینصورت بطور خودکار به اوپراتور وصل میشوید.

romangram.com | @romangram_com