#اسوه_نجابت_پارت_44
- این مال منه؟
- آره عزیزم
- چون شاگرد اول شدم واسم خریدید؟
- آره قربونش بشم
رو به مامانش میکنه:
- دیدی الکی نگفتم آقای شاهکارو دوست دارم! شما هی میگفتی باید آقای شاهکارو فراموش کنیم! دیدی خودش اومد دنبالمون و مارو آورد خونه ی خودش! تازه خونه ش از خونه قبلیمون هم بزرگتر و هم خوشگلتره! کلی هم واسم عروسک خریده! تازه شم برام لپ لپم خرید! بازم میخره!
روشو به سمت من میکنه:
- مگه نه؟
صدای خنده من و مامانش بلند شده. مریم زیر لب میگه:
- نمیدونم این زبونش به کی رفته؟
- در حالیکه گردن بندو به گردن آیلین میبندم میگم
- خدا بیامرزه! یک مامان بزرگی داشت که مار رو با زبون خوشش از سوراخ بیرون میکشید. یک بابا هم داره که به خاطر زبونش تو سینما معروف شده
آیلینبا تعجب میپرسه:
romangram.com | @romangram_com