رمان استاد جذاب من

#استاد_جذاب_من_پارت_98

به لباس نگاه کردم یه ماکسی کوتا تا سر زانوهام با استین کوتاه من عمرا روم نمیشه اینو جلوی عمو و رادوین بپوشم

رها:نه رادوین خیلی کوتاهه آستینم که نداره

برگشت سمتم و یه لبخند خوشگل زد.......

یکی از لباسا توجهم رو جلب کرد یه کت و شلوار بود که کت نصفش صورتی بود نصفش سفید ولی آستیناش کامل صورتی البته سر آستینش سفید بود شلوارش هم یه شلوار لی بود اشاره کردم بهش و گفتم

رها:اون چطوره

نگاهی کرد و گفت

رادوین:قشنگه بریم پرو کن

رها:بریم

رفتیم داخل فروشنده یه مردجوون بود و همینجوری زل زد به من پسره ی بیشعور رادوین یه نگاه بهش کرد و دست من و محکم گرفت و یه اخم کرد رفتیم داخل فروشنده روبه من گفت

فروشنده:جووووونم درخدمتم

رومو کردم اون طرف و زیر لب یه ایییش گفتم که رادوین با همون اخمش به لباس اشاره کرد و گفت

رادوین:اون لباس رو میخوایم پرو کنیم

فروشنده:چشمممم


romangram.com | @romangram_com