#استاد_جذاب_من_پارت_76
#پارت۳۰
کلی ذوق کردم که رادوین نظرش به هلنا یه چیز دیگه از یه چیز دیگه هم خیلی خوشحال بودم از اینکه دیگه هر روز میتونم رادوین رو ببینم:) ولی رادوین الان از دستم ناراحت شد:(......یه ربع دیگه کلاس شروع میشه منم رفتم پیش دریا که گوشه حیاط بود گوشی رو قطع کرد و مشکوک به من نگاه کرد
رها:چیه؟
دریا:گردنبند رو رهام برات خریده؟
رها:آره خب
دریا:ولی رهام گفت نخریدم
رها:حتما یادش رفت
دریا: رها خودتو به اون راه نزن کی برات گرفته؟؟؟
رها:بیا بریم کلاس شروع شد
و قبل از اینکه سوال بپرسه دستشو گرفتم و رفتیم سمت کلاس سر جای خودمون نشستیم که رادوین با همون اخم جذابش وارد شد و سلام کرد و ورقه های امتحان رو گذاشت جلومون خودشم تو راه رو کلاس رژه میرفت که مبادا کسی تقلب کنه دریا قیافش دیدنی بود از دیدن سوالا داشت پس میوفتاد به سوالا نگاه کردم آسون بودن افتادم به جون سوالا و تند تند مینوشتم ۱۵ تا سوال بود تند تند ۱۰ تاشو جواب دادم که هم دستم درد گرفت هم گردنم سرمو اوردم بالا که دیدم رادوین با یه لبخند خیره شده به من بقیه دانشجو هاهم همینجوری زل زدن بهم واااااا چشونه اینا نگاهی به برگه هاشون کردم همه سفید بودن بسم الله گیج به امتحان خودم نگاه کردم و اون پنج تا سوال رو جواب دادم و بلند شدم و برگه رو دادم به رادوین اونم یه آفرین زیر لب گفت و رفتم بیرون....آخییییییش خیالم راحت شدددد......رفتم تو حیاط و رو یه نیمکت نشستم و گوشیمو در اوردم مشغول بازی شدم که یک ساعتی گذشت و دریا غر غر کنان نشست جفتم
دریا:پسره بیشعور عوضی ببین چه امتحانی گرفته شیطونه میگه برم بزنم شَل و پَلش کنم برم همون امتحان رو بزارم جلوش ببینم خودش میتونه جواب بده
رها:دریا بسه گناه داره بابا هرچی بلد بودی بهش گفتی
دریا:دلم میخواد بازم بگم پسره آشغال مُنگُل گودزیلا چلغوز
romangram.com | @romangram_com