#استاد_جذاب_من_پارت_38

رهام:رادوین

رها:بله رادوین

رادوین روی مبل روبه روی من نشسته بود و با تعجب به من نگاه میکرد هیچکس تو پذیرایی نبود همه رفته بودن تو اتاق هستی.....بلند شدم و رفتم سمت رادوین گوشی رو گرفتم سمتش و دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم یه قطره اشک روی گونم راه گرفت و گفتم

رها:رهام بهش بگو که رادوین هستی

و دوییدم سمت دستشویی و شیر آب رو باز کردم و صورت اشکیمو شستم‌‌.....

اصلا از رهام اتظار نداشتم که درمورد من اینجوری فکر کنه رفتم بیرون رادوین هنوز داشت با رهام حرف میزد رفتم و نشستم جفتش که رادوین خدافظی کرد و گوشی رو بهم داد

رادوین :من معذرت میخوام.....به خاطر من شد که.....

لبخند تلخی زدم و گفتم

رها:نه این چه حرفیه تقصیر خودشه که هنوز منو نمیشناسه

رادوین:واقعا همچین آدمی هستی؟

رها:بهم نمیاد؟

رادوین:چرا خب دختری مثل تو بعید نیست که پسرا سمتش نیان

رها:اونا که سمتم میان من سمتشون نمیرن


romangram.com | @romangram_com