#استاد_جذاب_من_پارت_27

رادوین:جایی تشریف میبرید؟

رها:بله خب توی خونه هیچی نیست میخواستیم بریم خرید کنیم واسه شام

رادوین:پس شام منزل ما دعوتید

رها:نه مزاحمتون نمیشیم خودمون یه چیز درست میکنیم

رادین:این چه حرفیه...یه لحظه صبر کنید

و قبل از اینکه بزاره من حرفی بزنم در خونشون رو باز کرد و مامانش رو صدا زد و گفت واسه شام دوتا مهمان داریم مامانشم که معلوم بود خیلی مهربونه گفت

مامان رادوین:باشه عزیزم قدمشون رو چشم

و درو بست و برگشت سمت ما

رها:اصلا رازی به زحمتتون نبودم

رادوین:این چه حرفیه

لبخندی زدم و سوار آسانسور شدیم و رفتیم بیرون تشکر کردم و من و دریا سوار ماشین شدیم ولی هرچی استارت زدم ماشین باز نشد کلافه از ماشین پیاده شدیم و کاپوت ماشین رو زدیم بالا ولی من هیچی نمیفهمیدم ازش رادوین که انگار متوجه ما شد اومد سمتمون و گفت

رادوین:مشکلی پیش اومده

رها:بله روشن نمیشه


romangram.com | @romangram_com