رمان استاد جذاب من

#استاد_جذاب_من_پارت_25

در داشبورد رو باز کردم جا کلیدی D بود خب این رو بخاطر دریا گرفته ولی عکسه زنه چی؟

خیلی مهربون و اصلا اهل قهر و دعوا نیست شاید سالی یک بار قهر کنیم که البته اگر قهر کنه آسمون به زمین بیاد زمین به آسمون بره آشتی نمیکنه بلکه خیلی پیله بکنی بهش......از روی مبل بلند شدم و دریا رو با هزار تا غر از خواب بیدار کردم

دریا:کوفت چته تو واسه چی منو بیدار میکنی

رها:بابا بلند شو من گشنمه

دریا:خو برو یه چی کوفت کن خبرت

رها:دریاااااا تو که خودت میدونی من هیچی بلد نیستم

دریا کلافه بلند شد و زیر لب غر میزد و رفت سمت آشپزخونه و دریخچال رو باز کرد

دریا:نهههههه......

سریع رفتم سمتش فکر کردم تو یخچال سوسک دیده...نگاهی به یخچال کردم نهههههههههه هیچی توش نبود فقط تو طبقه سومش یه بطری آب بود تا پنج دقیقه همینجوری زل زدیم به یخچال سرمو چرخوندم و به دریا نگاه کردم

رها:چیکار کنیم حالا؟

دریا:نمیدونم

رها:برو لباس بپوش بریم بازار

دریا سری تکون داد و رفت تو اتاق منم رفتم تو اتاق و لباسا رو پوشیدیم و رفتم تو پذیرایی سوییچ و کلید خونه و گوشی و کارت عابربانکم رو گذاشتم تو کیفم و دریا هم اومد و رفتیم بیرون مشغول قفل کردن دربودم که.....


romangram.com | @romangram_com