#نیاز_پارت_139
- سلام ... مشکلی پیش اومده ؟
با شنیدن صدای کیان قربانی تمومیه حواسش به سمت کیان سوق پیدا کرد ...
-سلام آقا ... من اومده بودم تا با خانوم بهرامی در رابطه با این خونه صحبتی داشته باشم ..
نمیخواستم کیان از این مورد مطلع بشه به همین خاطر خیلی سریع پریدم وسط و گفتم
- سلام آقای دادفر ..شما چد لحظه تشریف داشته باشد الان صحبت های ما تموم میشه..جناب من از الان دنبال یک ...
کیان اخم ظریفی رو صورتش مینشونه و جدی میگه ...
-شما بفرمایید بالا من با آقا صحبت میکنم ...
بعد بدون توجه به من دستش رو به منظور هدایت پشت مرد گذاشت و اون رو به سمت کوچه و راهنمایی کرد ... همزمان صحبت هم میکرد ...
-میتونم اسم شریفتون رو بپرسم ؟.
- قربانی هستم، شما هم دادفر ... درسته؟ از صحبت های خانوم فهمیدم ...
داشتم به مابقی مکالمشون گوش میدادم که کیان برگشت و به من نگاهی کرد و حرکتی با چشمهاش انجام
داد که یعنی من بفهمم که بیشتر از این ایستادنم دم در اون هم با اون سر و شکل احتیاجی نیست ...
از این کارش هم عصبی شده بودم هم دلگرم ... عصبی به خاطر اینکه چرا خودش سرخود وارد مسایل
خصوصی زندگیم میشه و دلگرم به این خاطر که چه به موقع سر رسید و من رو از زیر نگاه سنگین و آزار دهنده این مرد نجات داد ...
تو مدت زمانی که این دو داشتند با هم حرف میزدند من سریع رفتم بالا و یک مانتو و شلوار پوشیدم و دوباره به پایین رفتم ...
اما اینبار دیگه خبری از قربانی نبود ..کیان دست به جیب به سمتم میومد ... نگاهش از دور معلوم بود که پر از شکوه و شکایت هست ..
روبروی من، جلوی در ایستاد و اول نگاهی به مانتو و شلوارم که عوضشون کردم انداخت و بعدش هم م*س*تقیم تو چشمهام نگاه کرد ... نباید بهش رو میدادم ... جدی پرسیدم
-رفت ؟
ابرویی بالا انداخت و با حرص زیاد که سعی میکرد پشت خنده قایمش کنه گفت
-بله، رفت ..الان دقیقا این مانتو رو برای من پوشیدی یاقربانی ؟
این چه سوالی بود که میپرسد ؟
-به شما ربطی داره ؟ ببخشید ولی کی به شما اجازه داد سرخود به جای من با صاحبخونم صحبت کنین ؟ الان من از کجا بفهمم که ایشون درخواستشون از من چی بوده ؟ اصلا شما دلیل اومدنتون اون هم روز تعطیل و این موقع ظهر چیه ؟ خوبه یه آدرس یاد گرفتین هی راه به راه سر فرمون رو کج کنین به این سمت ...
خیلی از حرفی که زده بود دلخور بودم میدونم این برخورد کمی زیاد از حدش بود اما خب چاره ای هم نداشتم ..
لبخند کوچیکی رو لبش میشینه و میگه
@romangram_com