#نقاب_من_پارت_81
ميشه ،عذابش رو بيشتر نکن .
با اطمينان نگاهش کردم و گفتم :
_درسته من و دنيل قرار داد بستيم و من قراره
پول کلوني ازش بگيرم ،ولي داستان اين جوري
که به نظر مياد نيست ،من واسه پول قبول نکردم
که کمکش کنم ،نميدونم چطوري بگم ،يه چيزي
هست تو وجودش ،که منو درگير کرده ،آشفته
شدم ،همش با خودم تکرار ميکنم بايد کمکش کنم .
لبخند تلخي زد وگفت :
_عاشقش شدي ؟؟
تعجب کردم و از هول به لکنت افتادم .
_نه .م..م..ننن...چرا.اصلا چه ربطي داره ؟
با انگشت اشاره اش به قلبم زد و گفت :
_اون چيزي که تو رو آشفته کرده ،همون
چيزيه که دنيل رو کلافه و بي قرار کرده .
لبخندي زد وگفت :
_اين قلب کوچولو که تو سينه ي جفتتون
هست ،هر دو تاي شما رو کلافه و بي قرار
کرده ،حالا هم برو و زود بيا ،دنيل ساعت
شيش هميشه خونه اس ،دير نکني .
_باشه ،ممنونم ازت جاني .
نگاهش کردم و گفتم :
_باشه بابا
ازماشين پياده شدم و او رفت ،درگير
romangram.com | @romangram_com