#نه_دیگر_نمی_بخشم_پارت_48


کامران بهم نگاه کرد و با لحن غمگینی گفت :آرش قبول کن که آرزو اون کسی نیست که فکرشو میکنی

عصبی داد زدم :یعنی چی که آرزو اون چیزی که من فکر میکردم نیست ؟؟؟؟حالا چون دو روز خونه نیومده آدم بدی شده ؟؟؟

-د آخه بیشعور کدوم زن متاهلی بدونه اینکه شوهرش بدونه کجاست دو روز میره و خونه نمیاد کدوم زنی یه سره توی مهمونی های که نمیدونی چه کسایی توش هستن و توش چیکار میکنن رفت و آمد داره

-آرزو یه زن آزاده خودم بهش این آزادی رو دادم و مطمئن هم باش که این آزادی حقشه و من اینو ازش صلب نمیکنم

-دِ آخه آزادی رو به کسی میدن که جنبشو داشته باشه

-چطوری میخوای من آرزو رو از رفتن به مهمونیهایی منع کنم که خودم اونجا باهاش آشنا شدم

-دلیل مخالفت فامیل هم برای ازدواجت با آرزو همینه چون تو مهمونی باهاش آشنا شدی تو پارتی

-آرزو آدم خوبیه همون موقعش هم رفتار معقولی داشت

-رفتار معقولی داشت چون برادراشم باهاش بودن اما حالا برادرش هستن که اونم رفتار معقولی توی پارتی ها داشته باشه ؟؟؟؟؟

-داداشاش نیستن اما آرزو الان یه زن متاهل و عاقله و در ضمن تمام مهمونی هاشونم مهمونی های دخترونه است

-تو چقدر ساده ای آرش

-ببند دهنتو کامران من به آرزو اعتماد کامل دارم


romangram.com | @romangram_com