#مزاحم_دوست_داشتنی_پارت_40
من: چی كار كنم؟
آرام: نقدي حساب كن حالا، تا بعد ببينم چی ميشه، از دلم در مياد يا نه...
من: برو بابا دلت خوشه خل و چل...
همينطور كه گوشه ي موهاشو دور انگشتش می پيچيد و خودشو لوس می كرد گفت آرام: بده ديگه، يه خواهر خوشگل كه بيشتر نداري...
حوصله كل كل نداشتم، كيفمو برداشتم و يه ده تومنی پرت كردم توي صورتش...
من: بيا بگير گشنه...
مثل خودم پولو پرت كرد سمتم و گفت
آرام: گشنه تويی بدبخت، اينو جلو گدا بندازي پست ميده، با ده تومن چی می خواستی بخري؟
من: نميخواي مال خودم...
پولو برداشتم و آرامم با حالت قهر به طرف در اتاق رفت..
تازه يادم افتاد به كمكش احتياج دارم، صداش زدم من: آرام...
راه شو كج كرد و برگشت آرام: چيه؟
من: خل بازي هاتو بزار كنار جدي باش كار مهم دارم...
آرام: اول پول سوغاتم بعد كار مهم..
با يادآوري نفس و بلايی كه سرش او مده بود، دوباره اعصابم خورد شده بود و حس غيرت برادرانم گل كرده بود!!!!.....
واسه اينكه سريع برم سر اصل مطلب كيفمو برداشتم و دو تا تراول گذاشتم جلوش، ذوق زده پريد و ماچم كرد
آرام: معلوم نيست چه كار مهميه كه راضی شدي اينهمه پول بدي..
جدي گفتم
من:فقط ساكت باش و به حرف هام گوش بده...
romangram.com | @romangram_com