#ملودی_زندگی_من_پارت_138
آرامیس: روژین خیلی ازت تعریف می کرد و از مهربونی و زیباییت می گفت اما فکر نمی کردم انقدر تو دل برو و خاکی باشی؛ مثل فرشته ها میمونی!
لبخند پررنگی زدم و گفتم:
- عزیزم، چشمات قشنگ می بینه؛ روژینم محبتشو رسوند.
آرامیس: جدی گفتم.
روژین: ملودی خوشگل و جذابه؛ اگه من پسر بودم حتما میرفتم خواستگاری!
خندیدیم.
- مطمئن باش جواب رد میدادم.
روژین: می دونستم؛ ای لامصب چه تیکه ایم هست؛ قبول نکرد که!
از لحن صحبتش خنده م گرفت. به بازوش ضربه زدم و گفتم:
- گمشو، دیوونه!
آرامیس: کی؟
روژین: ملودی و میگم.
آرامیس گیج نگاهمون کرد.
خندیدم و به آرامیس گفتم:
- عادت می کنی عزیزم. زیاد بهش فکر نکن.
به روژین و بعد به آرامیس نگاه کردم و گفتم:
- اینطورام که میگین نیست. چشماتون قشنگ می بینه. تو و آرامیسم کم از زیبایی ندارین اما واقعا من خوشگل نیستم.
روژین پشت چشمی نازک کرد و گفت:
- الان حتما می خوای بگیم نه والا خودت قشنگی؟!
خندیدم و بهش تنه زدم.
- احمق!
آرامیس: مرسی ملودی جون اما واقعا نازی.
romangram.com | @romangram_com