#مانده_ام_جذبت_شوم_یا_دفعت_کنم_پارت_18
توی این شهر غریبا
چه تو شادی . چه تو غمها
هر جا هستی با تو هستم
بسه دنیا . دیگه بسه
تو دیگه کار نده دستم
من به ساز تو میرقصم
تو بزن تا من برقصم
طاقت و صبر و قرارم
دلم و یار و دیارم
همه چی رفته ز دستم
تو بزن تا من برقصم
اشکای روی صورت دخترک توی آیینه رو پاک کردم اما دریغ از پاک شدنشون....
" صورت آرزوهایم کبود است....عجب دست سنگینی داشت سرنوشت"
با آلارم گوشی غلتی توی تخت میزنم تا صداشو کامل خفه کنم...
چشمامو به زور باز میکنم..
ساعت 7:20 بود..
بلند شدمو و وله ی حموم رو از روی صندلی میز کنسول برداشتم و مستقیم وارد موم شدم...
دقیقا نیم ساعت حموم طول کشید....
با اون موهای پر پشت و بلندی که من دارم کمتر از این محاله...!
وارد اتاقم که شدم ، زینت وارد اتاقم شده بود....
ـ سلام... صبح بخیر....
ـ صبح توهم بخیر...
romangram.com | @romangram_com