#من_یا_اون_پارت_46
مامان رفت و منو ترنم موندیم خونه... رفتم توی اتاقم تا به لیندا و پارمیدا زنگ بزنم که بعد از ظهر با هم بریم بیرون... همین که خواستم زنگ بزنم در اتاق باز شد و این ترنم گاومیش اومد تو! منم که طبق معمول چسبیده بودم به سقف... منتظر نگاش کردم. وقتی دیدم حرفی نمیزنه گفتم:
-کاری نداری برو بیرون من میخوام با تلفن حرف بزنم...
یه قدم اومد جلو و گفت:
-من ....من میخوام برم بیرون...
من: لابد با سهیل؟ خب به من چه؟
-نه...با اون که خیلی وقته تموم کردم. جدیده... اسمش آبانه...
من: خب به من چه...
-میخواستم بابت دیروز ازت معذرت خواهی کنم... ببخشید... تند رفتم..
و اومد جلو و گونه م رو بوسید... خندیدم و گفتم:
-خب...خر شدم... بگو چی میخوای؟
سریع پرید بغلم کرد و گفت:
-وااااای عاشقتم... فکر میکردم الان کلی ناز میای... ! حالا یه کاری میکنی واسه ما؟
من: چی؟
-یه زنگ بزن به مامان بگو ترنم گناه داره... بذار با من بیاد بریم.
romangram.com | @romangram_com