#من_یا_اون_پارت_4
دوید به سمت دستشویی. همین که رفت داخل گوشیش زنگ خورد. برداشتم دیدم سیو شده سهیل... سریع رفتم پشت در و گفتم:
-تری... تری سهیله....
-خب میخوای گوشی رو بدی اینجا حرف بزنم؟؟
من: پس چیکار کنم؟
-جواب بده....
جواب دادم و گوشی رو گذاشتم روی گوشم و گفتم:
-بله؟
سهیل: به به چه عجب شما یه بار درست جواب دادید... خوبی؟
-مرسی ممنونم....
سهیل: نه مثل اینکه تو واقعا سرت خورده به جایی.... لطیف شدی عزیـــــــــــــــــــزم.. .
هیچی نگفتم... خندید و گفت:
-دلم واسه صدات تنگ شده بود ملوسک خانم... نمیخوای بیای ببینمت خوشگله؟؟
ایییییییییی.... گلاب به روتون. ولی اوووووووووووق... حالم به هم خورد....
مونده بودم چی بگم که یهو ترنم در دستشویی رو باز کرد و اومد بیرون. سریع گوشی رو دادم دستش و اشاره کردم بگیر حرف بزن... صدای الو الوی سهیل از اون طرف میومد. ترنم سریع گفت:
romangram.com | @romangram_com