#من_یا_اون_پارت_35
نشستم و لبخندی زدم و گفتم:
-درست حدس زدی... من تبسمم نه متین....
وای یا 5 تن... !! سوتی دادم خدا کن نفهمه...
اونم نشست و خندید و گفت:
-خوشم میاد همه چیت به جاست. راستش من تا حالا یه دختر 18 ساله ندیده بودم که هم با وقار و خانوم باشه و هم شوخیش و تفریحش به جا باشه.
وای خدایا شکرت حواسش نبود به جای ترنم گفتم تبسم...
-راستی مگه نگفته بودی اسمت ترنمه؟
اکهی... همین الانم داشتیم ذوق میکردیم که نفهمیده ها... خدا جون داشتیم؟
من: آره خب...
-آخه الان گفتی تبسم....
به خودم گفتم حالا وقتشه تبسم... گریه کن... تو میتونی. من مطمئنم.
یهو بغض کردم و با صدای گرفته ای گفتم:
-آره.... خب....خب راستش تبسم... خواهر بزرگترمه که 2 سال پیش ازدواج کرده و با همسرش رفتن ترکیه و دارن زندگی میکنن.... انقدر که این اسمش تو دهنمه گاهی اوقات اشتباه میکنم... خیلی دلم براش تنگ شده.
romangram.com | @romangram_com