#من_یا_اون_پارت_155
من: نه دیگه ما همه با هم یه گروه رو تشکیل میدیم و برای اینکه کارمون درست و خوب باشه همه باید با هم همکاری کنیم و منم از بقیه جدا نیستم.
-آره حق با تواِ...ولی جدی گفتم خیلی خوشحالم که توی گروه هستی کارت واقعا خوبه...
من: شما به من لطف دارید...با اجازتون برم پیش بچه ها...
-خواهش میکنم...
رفتم روی استیج و با همه سلام وعلیک کردم. متین نبود...نمیدونم چرا دلم گرفت... نه به دیشب که نمیخواستم ببینمش نه به الان... نیما حرف دل منو زد:
-رامتین پس این داداشت کو؟
رامتین: چه میدونم گفت زود میام دیگه... توی استادیو یکمی کارش طول کشیده... امروز ضبط داشتن...
میخواستم بگم مگه متین مهندس نبود؟ ولی جلو خودمو گرفتم... این جوری همه متوجه میشدن یه رابطه ای بین منو اون بوده. خواستیم تمرین کنیم که دیدیم بدون جاز اصلا ریتم دستمون نمیاد. برای همینم بیخیال شدیم و نسیم رو به رامتین گفت:
-پس رامتین تا متین نیومده یکمی برامون گیتار بزن...
رامتین: یه خواهش کوچولو بکنی بد نیستا!
-خیله خب ناز نکن... میشه بزنی؟
رامتین: بله با کمال میل...
گیتارشو گذاشت روی پاش و گفت:
romangram.com | @romangram_com