#مامورین_پر_دردسر_پارت_87
میکردم با صدای پر بغض الناز به طرفش
-ببخشید ...کمکم میکنی؟
نفس عمیقی کشیدم:اره
الناز:بخشیدیم؟
:اره
رفتم سمتش سعی کردم لبخند
بزنم ولی خیلی موفق نبودم دستشو گرفتم و سرمو در اوردم و بلندش کردم
:جا اینکه با دهن باز من و نگاه کنین از جلو در برین کنار
باراد رفت بیرون دریا و شایلینم اومدن النازو گرفتن کیفمو برداشتم
و گوشیمو دراوردم پنج تماس بی پاسخ از طرف مسعودی
romangram.com | @romangram_com