#مامورین_پر_دردسر_پارت_51


انفجار و .....

چشمام و رو هم فشار دادم .
یادم اومد ....همه چیو .... به طور کامل

در اتاق باز شد و قامت یه دکتر با دو تا پرستار نمایان شد


چشمای بازمو که دیدن سریع پریدن سمتم و معاینم کردن

بدجور عصبی بودم ولی چیکار میتونستم بکنم ؟

زمان حال👈
با صدای زنگ گوشی از فکر اومدم بیرون و خیره شدم به صفحه

نمایش گوشی که اسم مامان روش خودنمایی میکرد


romangram.com | @romangram_com