#مامورین_پر_دردسر_پارت_2

:چیه خوشگل ندیدی ؟
خوشگل که چرا ،خوشگل دست و پا بلوری ندیده بودم که رویت شد -
ازش جدا شدم :خوشحال باش که دیگه نمیبینیش
اخم کمرنگی بین ابروهاش اومد که سریع از بین رفت :خدا رو چه دیدی شاید بازم همو دیدیم
امیدوارم :
- منم ستاره چشم ابی
با هم دست دادیم و بعد از خداحافظی از جیسون،عسل،شمیم و پسرا با الناز از دفتر زدیم بیرون
سوار ماشین شدم و راه افتادم سمت فرودگاه....
نیم ساعتی میشد که سوار هواپیما شده بودیم به مقصد ایران!
بعد از سه سال دوباره برمیگشتم جایی که زندگی میکردم
اهم اهم
چی میخوای؟
قصد معرفی کردن نداری ؟
اوه چرا چرا
خب از کجا بگم اووووم از اول اول میگم من ستاره سپهری ۲۷ساله امه امریکا به دنیا اومدم ولی بیشتر ایران بودم و بخاطر کارم چند سالی رو سی ای ای واحد لس انجلس مشغول بودم . یه خواهر دارم به اسم دریا که چهار سال ازم کوچیک تره و همه زندگیمه.
تو سازمان امنیت به عنوان مامور مخفی کار میکنم و حسابی تو کارم واردم
از طرف پدری دو تا عمو و یه عمه دارم که هر کدوم یه پسر دارن به اسمای باراد و نیما و عمم یه دختر وپسر داره به اسم رها و رامین . مامان هم تک فرزند بود و از طرف مادری فامیلی ندارم.


romangram.com | @romangram_com