#مامورین_پر_دردسر_پارت_160
رفتم تو اتاق دریا سرش و کرده بود زیر پتو و شونه هاش تکون میخورد
میدونستم برای چی گریه میکنه ولی کاری از دستم بر نمیاومد
دوری کردنم ازش فقط بخاطر حفظ جون خودش بود اروم رفتم
سمتش :ببخش خواهری میدونم برات سخته ولی تحمل کن میخوام
همه چیو مثل قبل کنم یکم بهم زمان بده
سریع از اتاقش زدم بیرون و سعی کردم بخوابم ولی مگه میشد؟
باراد)
یک هفته ای از ماجرای الناز میگذشت و اسمشو از مامورا
حذف کردیم و به بقیه هم خبر دادیم که دیگه جواب تماس هاشو یا ایمیل هاشو ندن
romangram.com | @romangram_com