#مامورین_پر_دردسر_پارت_120

از نردبون رفتم بالا و از پنجره رفنم داخل تا پامو گذاشتم رو زمین

متوجه ارتفاع زیادم با زمین شدم جاییم که وایساده بودم شاید کلن

نیم مترم پهنا نداشت یعنی با یه قدم دیگه روحم به پرواز در می

اومد تو کل انبار با صدای بلندی که از پایین اومد به سمتم جلو خم

شدم که نزدیک بودم بیوفته با دستام بال بال زدم که جلوی افتادنم وبگیرم

که خدارشکر موفقم بودم
اشکان رفت عقب تر :دیوووووونه شدیییی اون بالا چیکار میکنی؟

:ندیدی در بسته بود؟؟؟از یه گوری باید میومدم تو یا نه؟؟
-از کجا رسیدی اون بالا؟

:از نردبون
-اینجا که نردبون نداشت

romangram.com | @romangram_com