#لالایی_بیداری_پارت_40

من: سلام چی شده؟
السا: کجایی؟
اخمام بیشتر شد.
من: دم در خونه چی شده؟
تند گفت: هیچی همون جا باش بالا نیا با هم بریم یه جایی.
قبل از اینکه بپرسم "چه جایی؟" تماس رو قطع کرده بود.
گوشی رو از گوشم فاصله دادم و یه چشم غره بهش رفتم. به شدت بدم میومد کسی تماسی رو روم قطع کنه همون قدر که بدم میومد به حرفهام بی توجه باشن یا در رو روم ببندن.
یه نفس عمیق کشیدم رفتم کنار در و تکیه دادم به دیورا بین دوتا در بزرگ و کوچیک خونه امون و منتظر موندم.
با کمال تعجب بعد 2 دقیقه در باز شد و اول السا و پشت سرش شراره و مهرانه هم اومدن بیرون.
با تعجب تکیه ام و از دیوار گرفتم و بهشون خیره شدم.

romangram.com | @romangram_com