#کیارش_پارت_28
سریع گفتم:
- جانم!
به شبنم نگاه کردم الهی قربون خجالت کشیدنت برم لپاش گل افتاده... چه بی حیا شدم!!!!
شبنم با صدایی که از ته چاه ميومد گفت:
شبنم - ببخشيد من خیلی زحمت تون دادم ولی میتونم یه چیزی ازتون بخوام؟
لبخندی زدم و گفتم:
- بله بفرمایید!
اخمامو کشیدم تو هم، این چی داره میگه؟ به خوابش ببین بذارم کار کنه با لحنی که دلخور مو نشون می داد گفتم:
- نه نميشه شما هم قرار شد دیگه کار نکنید و فقط و فقط درس تونو بخوانید یادتان که نرفته؟
شبنم سرشو بالا گرفت و گفت:
شبنم - نه یادم نرفته ولی هم کار می کنم هم درس مو میخوانم!
کلافه چنگ زدم تو موهام و گفتم:
- اجازه نمیدم کار کنی هر چقد پول لازم داشتی خودم بهت میدهم!
شبنم اخماشو کشید تو هم و گفت:
شبنم - نه میخوام کار کنم و رو پای خودم وایسم تا حالا شم شما خیلی در حق من لطف کردید تا ابد که نمیتوان اینطوری بمونم و تا ابد که نميشه آویزون شما باشم شما هم نهایتا سه یا چهار سال دیگه ازدواج می کنید و اون موقع هم برای شما بد میشه هم برای من! برای شما بد میشه چون باعث شک همسرتون میشه برای منم بد میشه چون دیگه کسی نیست که آویزونش باشم و ازش تقاضای کمک کنم و همچنین نميتونم مستقل بشم!
ساکت شدم حرفش حقه، ولی یه تیکه ش دل مو سوزوند اون گفت آویزون منه گفت من ازدواج می کنم با کسی به غیر از اون.... خنگ شدم خب معلومه با یکی غیر از شبنم ازدواج میکنم... بی خیال افکارم شدم و گفتم:
romangram.com | @romangram_com