#خیس_مثل_باران_پارت_65


آراد دوباره پوزخند زدو نگاش کرد؛ میدونست که اگه اراده کنه کیارش و همینجا خاک میکنه اما فقط بخاطر گیسو چیزی بهش نگفت....گیسویی که ناراحتیو مشکلاتش عجیب رو قلبش سنگینی میکرد، گیسویی که از غروب تا حالا چشمان مظلومش عجیب کار دستش داد بود،اون چشم های وحشی که حالا مظلوم تر از همیشه بود...

**********************************************

کیارش درو باز کردو با ورودش به اتاق رنگ همه پرید،

غزل همینطور که میلرزید سلام کرد؛

کیارش حمله کرد به گیسو دستاشو گذاشت رو گردنشو غرید:

_ بگو که دروغه بگو بهت تجاوز نشده چون اگه حقیقت باشه کشتمت فهمیدی؟

گیسو دوباره بغضش شکستو هیچی نتونست بگه انگار لال شده بود؛

کیارش:_ کدوم آشغالی این کارو کرده؟

جوابه گیسو فقطو فقط گریه بودو گریه....

کیارش عصبانی شد و سیلی محکمی به گیسو زد، سیلی که صدای بلندش تو کل راهرو پیچید

_کی؟؟؟

__......

سیلی دوم

_کی؟؟؟؟؟

__.......

سیلی سوم

_ بهت گفتم کی؟؟؟

__......


romangram.com | @romangram_com