#خیس_مثل_باران_پارت_36
نازنین:_اینجا زنگ بزنیم یا تو راه؟
گیسو:_ همین جا بزن
نازنین شمارشو گرفت
غزل:_ بزن رو اسپیکر
نازنین زد رو اسپیکر و بوق آزاد خورد....
بوق اول.....بوق دوم.....بوق سوم.....بو.....بوق پنجم
دیگ داشت نا امید میشد قطع کنه که صدای ضریف یه دختر تو گوشی پیچید
_ بله بفرمائید؟
__ س...سلام...ببخشید من با همراه عرفان تماس گرفتم...
_ بله من خواهرشم..عرفان خوابه کارش داشتید؟
__ معذرت میخوام بعدا دوباره تماس میگیرم
_ وایسا وایسا...فکر کنم بیدار شد
المیرا رو به عرفان گفت:
_عرفان داداشی بیداری؟ یه خانومی کارت داره
__.......
_هنوز پشت خطی عزیزم؟
__ بله
_ گوشیو میدم به عرفان از من خدافظ
نازی با استرس به گیسو نگاه کرد، گیسو دستشو گرفتو چشماشو روی هم گذاشت یعنی اروم باش
romangram.com | @romangram_com