#خیس_مثل_باران_پارت_32
__ با این حساب سهیل پیشه آراد کار میکنه و این سه تا با هم دوستن
_ آره دقیقا
_گیسو: ببینم غزل میخوای به سهیل زنگ بزنی؟
__ آره
مریم خانوم:_ چی میگی غزل
__ مامان جان چه اشکالی داره من بعده یه عمری از یه پسر خوشم اومد
م خ:_ وااااای اومدیم نازنینو اروم کنیم دختره خودمونم عاشق شد
__ نه مامان جان من عاشق نشدم فقط خوشم اومده چه اشکالی داره یه بار برم ببینمش
م خ : حالا بعدا دربارش حرف میزنیم
گیسو: غزل تو دیوونه ای
بالاخره مهمونی تموم شد و هر 4 نفر به خونه رفتن...
آراد چشماشو باز کرد به ساعت کنار تخت نگاه کرد، ساعت 3:15 بود، چه خوابی دیده بود، اون دختره گیسو بد جور فکرشو مشغول کرده بود، چرا از ذهنش نمیرفت؛ چرا امشب کناره لیندا بهش خوش نگذشت؟چرا همش تو فکره اون بود؟
بلند شد یه لیوان آب خوردو زیر لب گفت:
__ بس کن آراد اون فقط یه دختر دهاتی بود
لیندا چشماشو باز کرد دستشو رو سینه آراد کشیدو گفت:
__ چرا بیدار شدی هانی؟
_خواب دیدم از خواب پریدم
romangram.com | @romangram_com