#خواستگاری_یا_انتخاب_پارت_3

« بعد با عصبانیت به دوستاش می گه »
نیگاه کنین! آینده ماهام همینه ها!
دو تا مرد نزدیک فریبا اینا واس تادن. یکی جوون و یکی عاقله مرد کچل قد کوتاه کوتاه ! »
شاید تا آرنج دست فریبام نیس!
« دوتایی دارن با همدیگه حرف می زنن. فریبا اینا متوجه اونا می شن
پسر جوون : آخه دایی من این دختره رو دوست دارم!
مرد کوتوله : ببین دایی جون، تو یه وقت که نمی خواي مثلا جفت کفش بخر ي، تو اولین
مغازه که رفتی ، می خري؟
پسر جوون : خب نه!
مرد کوتوله : د زن م همینه دیگه ! خودت که موشاله فهمیده اي!
زن گرفتن یه جور خرید کردنه ! خریدي که همیشه کلاه سر مشتري می ره ! حالا حد اقل
بیست تا مغازه رو سر کن توش ، یه دونه رو بپسند و بخر و ببر بذار تو خونه ! آن! آن!
« مرد کوتوله در حال حرف زدن، با دستاشم حرکاتی انجام میده »
مرد کوتوله : اینجوري حد اقل دیگه اونجات کمتر می سوزه!
پسر جوون : یعنی شما می گین دست نیگه دارم؟
مرد کوتوله : آره دایی جون. چیزي که زیاده ، دخرت! صد تا ببین ، یکی بگیر!
پسر جوون : آخه من دوستش دارم!
مرد کوتوله : بنداز دور این حرفارو ! شیک ترین و قشنگ ترین کفش که دل آدمو می بره،

romangram.com | @romangram_com