رمان کلکل شش نفره

#کلکل_شش_نفره__پارت_50


ترانه_اووووف خدایا یا منو ببر یا خودت ظهور کن دمه رفتنی نگا کن تهشم از پرواز جا میمونیم

ارمینا_وااای ترانه چقد غر زدی اومدم دیگه یه دوش کوچولوعه دیگ چرا خودتو میخوردی

ترانه_چ عجب خانوم خانوما تشریف اوردین اگ زحمتی نیس که دوساعت با موهاتون ور نرین زود حاضر شین ، پرواز پرید خوووو

ارمینا_اینو نگا انگار تا حالا هواپیما سوار نشده تو نمیدونی اونا صد بار تاخیر میخورن

ترانه_بدوووووو

ارمینا_خب خب خب من که حاضرم

ارام_منم همین طور

ترانه_خداروشکر بالاخره چیزی که میخواستمو شنیدم

ارمینا_با ماشین که نمیشه بریم آخه اونجا ماشینو کجا بزاریم

ارام_خو قیافت چرا رف تو هم، کج که نیستیم تاکسی میگیریم

ارمینا_از تاکسی خوشم نمیااااااد اهههه

ترانه_چاره ای نیس، الان میزنگم آژانس بیاد

ارمینا_بوق زد بپرین بریم که دیره

ترانه_چه عجب نگران شدی که یه وقت دیر نرسیم

ارمینا_انقد که حساسم لامصب چیکار کنم

ارام_بیاین انقد حرف نزنین، بنده خدا منتظره.

(تو ماشین)

romangram.com | @romangram_com