رمان کلکل شش نفره

#کلکل_شش_نفره__پارت_23


×اون یکی بقلیشم واس من

÷خو پس عقبیه هم واس من دیگه

+خب دوستان خفه یه لحظه ببینم چیکار میکنم

+سلام اقایون خوبین؟

برگشتم و یه نگاه سرسری به همشون انداختم

چارتا میمون که فک کنم تازه از سطل رنگ اومده بودن بیرون

یه پوزخند زدم و سرمو برگردوندم.

×چی شد اقا خوشت نیومد؟؟!

امیر_امین گازو بگیر تا یه چی درشت بار اینا نکردم

_چراغ قرمزه برادر من کجا برم؟

×اقایون افتخار نمیدن؟ همراه نمیخواین؟

متین طاقت نیوورد و توپید بهش

متین_چی میگی تو اویزون؟ کم قارقار کن دیگه اه

دختره اومد یه چیزی بگه که چراغ سبز شد و منم پام رو گذاشتم رو گاز

بقیه راه هم در مورد کارای شرکت بحث کردیم تا رسیدیم

_بپرین پایین

امیر_من میرم بلیتارو بگیرم

romangram.com | @romangram_com