رمان کلکل شش نفره

#کلکل_شش_نفره__پارت_16


امین_هیچی بااااو دوستمون یکم زیادی هوا برش داشته بود، منم فکش رو یه جوری قفل کردم که همینجوری باز موند دیگه هم بسته نشد

_هه ای ول دادا راوضیــَم ازت

امین_ای بابا خجالتم نده داش امییر نوکرم به مولا

متین_ولی شرافتا دختره انگاری رفت تو کما

_همینه باس یاد بگیرن ما مثه اون بچه قرتیایه دوروبرشون نیستیم

امین_صدالبته

متین_ بچه ها من نیاز شدیدی به خواب دارم

_اره منم سرم درد میکنه بهتره یکم استراحت کنیم

امین_باشه پس منم چند تا کار عقب مونده دارم اونارو انجام بدم میرم بخوابم

_اوکی دادا موفق باشی

امین_غلامم

از زبون ترانه:

_ آخیییش چقد گشنم بود دیگه دارم میترکممم

ارمینا_اره حق داری منم جا تو بودم عین قحطی زده ها میوفتادم رو غذا نفسم نمیکشیدم، میترکیدم

_برو بابا خو گشنم بود

ارمینا_باشه باباااا قیافشووو

ارام_بروبچ بین سینما و شهربازی یکیو انتخاب کنین که پوکیدییم تو خونه

romangram.com | @romangram_com