#جنون_انتقام_پارت_74
من...آرایش من ترکیب صورتی وقرمز بودوترکیب آرایش پری طلایی ومشکی بود... خط چشم پهنی که پری برام کشیده بودزیبایی چشمام روچندبرابرکرده
بود...ساعت هفت بودکه پری کامل حاضرشد...خیلی خوشکل شده بود....به من هم تو بستن کمردامن کمک کردوکتم روهم پوشیدم....کفش های پاشنه میخیم رو
پوشیدم....پری ازروی تخت بلندشد.
پری:میرم پایین هرکی اومدباگوشیم بهت اس میدم....تاوقتی نگفتم ازاتاق بیرون نیایی ها...
_باشه...برو..حواست باشه....نری پایین ازمن یادت بره ها....
پری:باشه....نگران نباش...یکم هم استرست روکم کن...چهرت بهم ریخته...
_باشه...باشه توبرو.
پری رفت ومن هم سعی کردم با کارهای ناتموم خودم روسرگرم کنم...ادکلن زدم وحریربلندگلبهی که دورش باطلایی دوخته شده بودروروی سرم
انداختم...دوباره لباس وآرایشم روتوی آینه چک کردم رژ قرمزلبهام روحجیم ترزیباترنشون میداد....خیلی ازآرایشم راضی بودم.....همه چی اوکی بود...استرسم
زیادبودوهرکاری میکردم آروم نمیشدم برای همین شروع کردم به راه رفتن توی اتاق ازاین وربه اون ور.....صدای گوشیم بلند شد..اس ام اس پری بودروی
تخت نشستم وبازش کردم...
پری:دایت بایک خانم جذاب وزیبا اومدن...
لبخندزدم...حتمادکترتاراست...دایی گفت میارتش...این داییم هم کم شیطون نیستا....دوباره صدای گوشیم....پری:مامان ومامان بزرگ وعموم هم اومدن.....
چه گزارش گری این پری...جون میده براکارهای پلیسی...کاراگاهیه برا خودش...تانیم ساعت بعدخبری از پری نشدکم کم داشتم نگران میشدم که دوباره اس
اومدلبخندی زدموبازش کردم .
پری:آقاآرش وآقاپدرام هم اومدن......
ای بابا چراپدرام تنها اومده...پس سامیار چی شد...خدایا چه استرسی گرفتم...دست وپام به وضوح میلرزیدویخ کرده بود....دوباره اس اومد...پری:بلاخره داماد
romangram.com | @romangram_com