جوجه رنگی من

جوجه رنگی من

نوشته: فرزانه شفیع پور

در مورد دختر و پسری هست که دختره میگه تحت هیچ شرایطی عاشق نمیشه و پسره کاری میکنه که دختره رو عاشق خودش میکنه و یادم نیست که ازدواج میکنن یا صیغه میشن،ماه عسل چند روزه هم میرن و دختره عاشق پسره میشه... پسره شرکت داشته بعد از ماه عسل ....دختره میفهمه حامله هست از راه ازمایشگاه میره شرکت پسره تا خبر بارداریش رو بگه که پسره رو توی بغل دوست دخترش میبینه و اونها با نیش و کنایه به دختره میگن همه این محبت ها و حرف های عشقی که پسره گفته واسه این بوده که دختره رو عاشق خودش کنه... دختره هم بدون اینکه قصیه بارداریش رو بگه وسایلش را جمع میکنه و از انجا میره... #جوجه_رنگی_من

رمان های مشابه

آدم میشوم اگر تو حوای من باشی

ین رمان در مورد دختری به اسم حوا است که در نوجوانی مورد آزارو اذیت عشقش قرار میگیره و به شدت از این واقعه ضربه میخوره و سعی میکنه دوباره زندگیشو از سر شروع کنه که با ورود آزاد آدین زندگیش دستخوش دچار تغییرات زیادی میشه... #عاشقانه #غمگین #انتقامی #جدید

مشاهده

آدم دزدی به بهانه عشق

داستان درباره ی دختر پولداری به اسم اِلينِ . وقتی میبینه مجبوره با ماکان که علاقه ای بهش نداره ازدواج کنه از خونه فرار می کنه و به عنوان پرستار تو خونه ای مشغول به کار میشه که باعث آشنایش با حامین میشه . ولی ماکان به این راحتی نمیتونه ازش بگذره و ... پایان خوش

مشاهده

آینه ای در برابر آینه ات می گذارم

پسر جوونی به خاطر کار ، از آمریکا به ایران میاد . در خلالِ کار ، تصمیم میگیره دنبالِ بهونه ای بگرده که مادرش رو بعد از بیست و پنج سال به ایران بکشونه . بهونه ای که دنبالشه ، هم مربوط میشه به گذشته ی مادرش و هم عاشق شدنِ خودش … پایان خوش

مشاهده

اگر چه اجبار بود

همه چیز برای من یک بازی بود.. یک بازی تلخ و اجباری..اصلاً نمیدونستم با این بازی چی به سر خودم و اون بیچاره میاد..فقط برام آبروی بابام مهم بود..اما اون بیچاره..!! تقصیری نداشت.. مجبور بودم در برابر نگاه های سرد و پرسشگرانش فقط سرمو بندازم پایین و سهم اون فقط سکوت بود..سکوت…!!صدای خرد شدن غرور و احساس و شخصیتشو میشنیدم..اما..کاری از دستم برنمیومد..خودمم بازیچه بودم! این لکه ی ننگی بود که داشت آبروی چندین ساله ی بابامو میبرد..چاره ای نبود..! نمیدونستم تا کی باید همدیگر رو تحمل کنیم..اما بد کردم باهاش! خیلی بد! اما هر چی بود..باید خودمو آماده ی یه زندگیه جهنمی و شوم که در انتظارم بود میکردم.. خودمو به تقدیر سپردم..هر چه بادا، باد….!! پایان خوش #عاشقانه #ازدواج_اجباری #همخونه_ای #کلکلی

مشاهده

اگه بدونی

درباره ی یه دختر که از یه خانواده متوسطه … دختری که بخاطر زندگی پدرش زندگی خودشو تباه میکنه!! پدر سوگند قصه ما که یه راننده تاکسی سادست به جرم قتل محکوم به اعدام میشه در این بین پسر مقتول شرطی میذاره که این خانواده به کلی متعجب میشن!!

مشاهده

آیدا و مرد مغرور

درباره ی دختریه که ۵ساله پدرومادرشوازدست داده پیش عموش زندگی میکنه که زن عموش خیلی بدهستش بخاطراینکه عموش کارخودشوازدست نده بارییس شرکتشون ازدواج میکنه که هیچ علاقه ایی بهم ندارن وپسره به اسرارخوانواده ازدواج کرده وبه عنوان دوست درکنارهم زندگی میکنن. #عاشقانه #همخونه_ای

مشاهده

آخرین شعله شمع

ترلان یک دختر جوونه که همراه خواهرش سالها تحت سرپرستی دایی و زندایی زندگی کردند . به خاطر برخی مشکلات تصمیم به جدایی می گیرد و با اقدامی تمام زندگی خود را تحت الشعاع قرار می دهد و ناخواسته درگیر بازی مرد جوانی می شود که با هدفی خاص مدتهاست او را تحت نظر دارد . بستر زمانی و مکانی داستان حال و جامعه امروزیست . اما گذشته دختر جوون داستان ، بر حال و آینده اش تاثیری ژرف خواهد گذاشت … تنهایی ، عشق و ایثار کلمات کلیدی این رمان است .

مشاهده

از تو میگریزم

مشاهده

بچه مثبت

داستانش در مورد دختری به اسم ملیساست که توی دانشگاهشون سر تور کردن یه بچه مثبت با اعتقادات دینی محکم با دوستاش شرط میبنده .در واقع داستان تقابل افرادی از یک نسل ولی با اصول اعتقادی متفاوت و در اصل از دو دنیای متفاوت است و در این بین…………….. پایان خوش

مشاهده

باغ پاییز

بهار و پائیز خواهر هستند ولی کاملا با هم از لحاظ اخلاقی فرق میکنند ، هر چقدر روح بهار بخشنده و بزرگ است پائیز ستیزه جو و سختگیر است و با همه سر لج دارد . آنها در خانه مردی ثروتمند زندگی میکنند که پدر پائیز در آنجا سرایدار و مادرش آشپز است . صاحب خانه آقای ارغوان است که پسرش را برای تحصیل به اروپا فرستاده و او بعد از سالها به کشور باز میگردد . سروش با دیدن بهار و پائیز با یاد دوران کودکی میافتد که با آنها هم بازی بوده و به آنها محبّت زیادی میکند ، ولی پائیز این محبتها را ترحم محسوب میکند و ...

مشاهده

بانوی کوچک

ما تواین رمان یه ساره خانم داریم که حدودا21 سالشه ویه اقا شهروز داریم که سنش 37-38ساله.این رمان یه رمان ارومه.قراره همه چیز اروم پیش بره قراره تنش کمی داشته باشیم ودر ضمن قول میدم که همه تون عاشق شخصیتها مخصوصا شهروز بشی...

مشاهده

برایم از عشق بگو

نقش ماکان تو این داستان پر رنگ تر میشه و یه جورایی ارشیا و ترنج کم کم می رن تو حاشیه و ماکان و چند شخصیت جدید وارد ماجرا می شن و... : #عاشقانه #طنز

مشاهده